میخواهم به دوست داشتنش پایان بدهم

از پاک کردن عکس و فیلم هایش شروع کردم 

همه ی پیام های عاشقانه ای  که برایش ذخیره کرده بودم 

همه ی ان پیام های دلبری که هر روز برایش میفرستادم 

که دوست داشتنم را نشان دهم 

همه ی چیز را پاک کردم 

قدم اول برای ترک این دلبستگی احمقانه 

این دوست داشتن پوچ بود 

رابطه ام به قسمت آزار دهنده اش رسیده 

تا وقتی که پیشش نیستم به خود میپیچم 

هزارتا حرف ردیف میکنم که بکوبم تو صورتش 

تا حساب کار دستش بیاد و من را بیشتر ازین تنها نگذارد

ولی امان از لحظه ای که میبینمش 

بغلش میکنم 

چشم هایم روی هم میرود 

نفس هایم آرام میشود 

همه چیز یادم میرود 

انگار که یک دکمه ای در مغزم زده میشود 

همه ی ان تصمیم های قبل دیدنش همه ی ان حرف ها 

پاک میشود اصلا میشوم یک ادم دیگری 

یک دختربچه ای که مادر گم کرده اش را پیدا میکند

و خیالش آسوده میشود


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها